در گذشتههای نه چندان دور، آنچه تعیینکننده در روابط میان ملتها به شمار میآمد، قدرت سیاسی بود که حداکثر بر اساس اقتدار یک یا چند نظام سیاسی استوار بود اما از نیمههای سده گذشته اتفاقاتی در هندسه فکری و اجتماعی جوامع رخ نمود که وضع را به کلی دگرگون کرد. گسترش مدرنیته، انقلاب الکترونیک و در پی آن، انقلاب رسانهای و جهانی شدن در همه ابعاد آن از جمله مهمترین تحولات بودند که البته هنوز هم ادامه دارند. در میان این تحولات دوران ساز، فرهنگ نقش مهمی یافت و یکباره از عنصری حاشیهای به عنصری کانونی در روابط مابین جوامع تبدیل شد و بهتدریج اصطلاحاتی چون تبادلات فرهنگی، گفتوگوی فرهنگها، مطالعات فرهنگی و فلسفههای بینافرهنگی در حوزه دانشگاهی باب شد و در قلمرو سیاسی و دیپلماتیک هم واژههایی مانند دیپلماسی فرهنگی، مهندسی فرهنگی و تهاجم فرهنگی. اما مهندسی فرهنگی جدا از بار سیاسی و دیپلماتیک، امری اجتماعی نیز هست. به این معنا که امروزه در سطح جوامع گوناگون، برای حل معضلات اجتماعی و سیاسی به مهندسی فرهنگی روی میآورند که البته همین امر در ارتباطات دیپلماتیک وجههای بینالمللی مییابد. به بیان دیگر، هم اکنون مهندسی فرهنگی ابزار سیاستمداران در اداره سیاسی جامعه خویش و نیز رمز ورود به عرصه جهانی است. مطلبی که از پی میآید بر همین اساس به لزوم مهندسی فرهنگی در جهان امروز اشاره داشته و تلاش دارد مهمترین مولفههای این مقوله را بازشناسد.
مهندسی فرهنگ بر این پیشفرض مبتنی است که فرهنگ امری ثابت و بدون تغییر نیست بلکه همواره واجد ویژگی تحولپذیری است و میتواند به صورتی تدریجی و تکاملی دگرگون شود. در مهندسی فرهنگ، کلمه مهندسی به فرهنگ اضافه شده است. از مهندسی هر معنایی که مستفاد شود، منظور همان مدیریت و مهندسی مقوله فرهنگ است تا شکل و اندازه مطلوب را پیداکند. به عبارت دیگر، در این فرایند باید مقوله فرهنگ مهندسی شود، سامان یابد، مدیریت شده، متحول شود و جهت پیدا کند. واژه مهندسی نباید ما را به دام نوعی جبرگرایی در حوزه تغییرات فرهنگی بیندازد. به این معنا که هر چند فرهنگ، موجودیتی سخت نیست و جنبه نرمافزاری دارد، اما دستکاری دلبخواهانه و تحکمی در این حوزه نیز به موفقیت منجر نخواهد شد.
جایگاه فرهنگ در دنیای کنونی
امروزه فرهنگ یکی از اساسیترین و پیچیدهترین مسائل مبتلابه جوامع محسوب میشود؛ بهطوریکه این پیچیدگی و ابهام موجب شده تا هزینههای گزاف صرف شده در این زمینه، در اغلب موارد با توفیق اندکی مواجه شود. فرهنگ مقولهای است که در سطح جامعه، گروه و در تعامل میان آنها معنا مییابد و شیوه برقراری ارتباط و تعامل میان افراد آن جامعه را بیان میکند. مفاهیم حوزههای علوم اجتماعی و انسانی اغلب با عدمتوافق بر سر تعریف مواجهند اما مفهوم فرهنگ در این میان از بیشترین میزان تنوع و اختلاف برخوردار است. فرهنگ را میتوان مجموعهای از باورها، آیینها، اندیشهها، آداب و رسوم و ارزشهای حاکم بر یک جامعه دانست. در تعریفی دقیقتر، ادگار شاین فرهنگ را مجموعهای از مبانی و اندیشههای بنیادین، اصول و ارزشهای حاکم و نمادها و سمبلهای بیرونی میداند که جامعه نسبت به آن اعتقاد و باور پیدا کرده، از عمل به آن احساس رضایت، لذت و شادی میکند و از عمل نکردن به آن احساس نارضایتی، شرم و گناه. وی معتقد است به منظور نهادینه کردن فرهنگ در جامعه باید نگاه و توجهی متوازن و هماهنگ به تمامی سطوح فرهنگ در تعریف فوق داشت.
به عبارت دیگر، فرهنگ مقولهای است که در سطح جامعه و گروه و در تعامل میان افراد معنا مییابد و شیوه برقراری ارتباط میان آنها را تبیین میکند. بر مبنای فرهنگ است که افراد تجارب، تصورات و عقاید خود را با یکدیگر مبادله میکنند. فرهنگ را میتوان نظامی فکری دانست که در گفتار، نوشتار و رفتار جامعه تجلی مییابد. در یک نگرش کلی و جامع، فرهنگ شیوه و اسلوب زندگی افراد جامعه است.
در حقیقت فرهنگ، مجموعهای متشکل از اجزا، عناصر و متغیرهایی است که به نحوی سیال، پیچیده و درهم تنیده، کلیت فرهنگی جامعه را تشکیل میدهد و تغییر و تحول آن نیازمند هدفمندی نظام یافته و مهندسی شده است. فرهنگ از متغیرهای بسیاری که برخی شناخته شده و برخی ناشناخته هستند، تأثیر میپذیرد که همگی دارای خصلت سیلان، شناوری و تغییرپذیری هستند و پیچیدگی خاصی را به این پدیده میبخشند و مدیریت و مهندسی آن را بسیار دشوار میسازند. اجزا، عناصر و متغیرهای تشکیلدهنده فرهنگ در جوامع مختلف هم از حیث نسبت و هم از حیث ماهیت با یکدیگر تفاوتهایی دارند که تغییر این اجزا و عناصر است که فرهنگهای گوناگون را شکل میدهد.
مفهوم مهندسی فرهنگ
در مهندسی فرهنگ، هدف ارائه طرح و برنامهای جامع و فراگیر همراه با نگاه و دیدی فرهنگی در تمامی حوزهها و فعالیتها در حیطههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. در مهندسی فرهنگ، فرهنگ بهعنوان حلقه اصلی ارتباط معنایی و ماهوی و شکلی صوری مفهوم پیدا میکند. بحث فرهنگ آنچنان باید در این حیطهها و حوزهها عملیاتی شود که بتوان در خروجی و تولیدات آنها حضور عناصر و اجزای فرهنگی را مشاهده کرد. مهندسی فرهنگ در حقیقت تلاش در جهت تقویت اجزای اصلی فرهنگ اسلامی و ملی کشور و پاسداشت آن در برابر نفوذ و تأثیر فرهنگ مخرب غربی در پرتو چینش مناسب و تعیین جایگاه صحیح تمامی ابعاد و ویژگیهای فرهنگی جامعه ماست و دستیابی به نتیجه در خور این تلاشها، نیازمند طرح مهندسی فرهنگ است.
بر این اساس مهندسی فرهنگ عبارت است از طراحی، نوسازی و بازسازی سیستم فرهنگ. مهندسی فرهنگ بدین معناست که نقشهای از فرهنگ جامعه طراحی و ترسیم شود، اجزای آن(چه اجزای ثابت و چه اجزای متغیر) از هم بازشناخته شده و از جایگاه هر یک از این اجزا در کلیت فرهنگی تعریفی دقیق و روشن ارائه شود. به علاوه، عوامل مؤثر در اجزای فرهنگ یا کلیت آن تعریف و میزان تأثیرگذاری هر یک از این عوامل و میزان تأثیرپذیری هر یک از اجزای فرهنگ تا حد امکان مشخص شود.
گام بعدی آن است که با استفاده از مجموعه ابزارهای مادی و معنوی، عوامل مؤثر در اجزا یا کلیت فرهنگ را به گونهای تحتتأثیر قرار دهیم و به وسیله آن بکوشیم تا اجزای فرهنگ به گونهای چیده شود که کلیت فرهنگ، ترکیب و صورتی منطبق بر نقشه ترسیم شده به خود بگیرد.
ضرورت مهندسی فرهنگ برای جامعه
امروزه تهدید و تهاجم به کشورها در نظام جدید بینالملل بهطور ماهوی دچار دگردیسی و دگرگونی شده و بیش از آنچه سخت افزاری، فیزیکی و حقیقی باشد، نرمافزاری، فکری، فرهنگی و رسانهای است. در این راستا، راهکارهای اثربخش رفع مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه نیز در نگاه فرهنگی و تربیتی به انسان نهفته است که تحقق این امر نیازمند تغییر و اصلاح زاویه دید مدیران و مسئولان به نیروها و ظرفیتهای بالقوه فرهنگی کشور و به عبارتی معماری مجدد جامعه از طریق مهندسی فرهنگ خواهد بود.
در راستای تحقق مهندسی فرهنگ در جامعه، یکی از الزامات و پیشنیازهای اساسی مشتمل بر شناسایی، تحلیل و تدوین مبانی، اصول بنیادین و الگوهای ایرانی- اسلامی نظام فرهنگی کشور است که باید مبنای طراحی، تدوین و تحقق نقشه فرهنگی جامعه قرار گیرد. فرهنگ عمیق و ریشهداری که بر اساس پشتوانهای عظیم و گرانبها از تلاقی دو فرهنگ اسلامی و ایرانی شکل گرفته و با تأکید بر ارزشهای انسانی، اخلاقی و اعتقادی، مسیر تکامل و تعالی بشر را به مطلوبترین شکل ممکن ترسیم کرده است، غنیترین و ارزشمندترین مبانی، مفروضات و اصول بنیادین به منظور مهندسی فرهنگ و سپس مهندسی فرهنگی را در اختیار دست اندرکاران این حوزه قرار میدهد.
نتیجهگیری
در بحث فرهنگ با دو مقوله مهم سروکار داریم؛ یکی فرهنگ مطلوب و دیگری فرهنگ واقعی. فرهنگ مطلوب یا آرمانی دارای الگوهای رفتاری پذیرفته شده است و بیشتر در اذهان مردم جای دارد و فرهنگ واقعی به چیزی اطلاق میشود که مردم آنرا انجام میدهند.
با توجه به این موضوع مهندسی فرهنگ بهدنبال ارائه طرحی است که فاصله فرهنگ آرمانی را با فرهنگ واقعی به حداقل برساند و فرهنگ موجود را به سمت آرمانی سوق دهد. بر این اساس مهندسی فرهنگ با هدف هدایت تکامل تحولات فرهنگی در مسیری مثبت که بتواند به تکامل فرهنگی منجر شود و در نتیجه تداوم و بقای فرهنگی یک جامعه و حفظ هویت آن را تأمین و تضمین کند، بهعنوان یک ضرورت خودنمایی میکند.